عشقی نوشت

مرا از توست هر دم تازه «عشقی» | تو را هر ساعتی حسنی دگر باد

عشقی نوشت

مرا از توست هر دم تازه «عشقی» | تو را هر ساعتی حسنی دگر باد

عشقی نوشت

تأملی بر فیلم ماجرای نیمروز محمدحسن مهدویان

کارگردان، فیلم را متأثر از ماجرای نیمروز سینمای هالیوود ساخته است. (فیلمی با فرمی بدون شخصیت‌پردازی و صرفاً متکی به وقایع). در اینجا هم برای نیروهای نظام و اعضای منافقین شخصیت‌پردازی نداریم.

قط برای حامد که از نیروهای نظام هست کمی شخصیت‌پردازی منفی و برای فریده که از اعضای سازمان هست کمی شخصیت‌پردازی مثبت داریم!

حتی برای موسی خیابانی که جزو نیروهای شاخص سازمان و مسئول شاخه نظامی آن است شخصیت‌پردازی نداریم. آشنایی مخاطب با موسی خیابانی صرفاً در صحنه مرگش در آخر فیلم رقم می‌خورد که آن هم به علت نزدیک بودن قابِ دوربین احساس همدلی ایجاد می‌کند.

در طول فیلم در خانه‌های تیمی فعالیت اعضای سازمان را می‌بینیم ولی خود سازمان را نه. ترورها و عملیات‌های تروریستی را می‌بینیم ولی برنامه‌ها و دستورات سازمانی را نه.

جایی در کتاب داستان رابرت مک کی می‌خواندم که در فیلملنامه علاوه بر کشمکش بین شخصیتها باید بین ارزش‌ها هم کشمکش داشته باشیم. در ماجرای نیمروز بین ارزش‌ها یا دقیقتر بخواهیم بگوئیم بین خیر و شرّ کشمکش نمی‌بینیم و منافقین عموما خوب نشان داده می‌شوند.

چرا برای بیان چنین محتوایی در فیلم باید از این فرم استفاده کرد و برای شخصیت‌ها، شخصیت‌پردازی نکرد؟ هدف کارگردان چه بوده است؟ چرا در فیلم نفاق منافقین را نمی‌بینیم؟

چرا برای منافقین فیلم ساخته می‌شود ولی به شخصیت سازمان یا اعضایش پرداخته نمی‌شود! براستی چرا؟؟؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی